سوالات

سوالات

سومین روز سفر

۱ بازديد

 آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی در ادامه برنامه‌های سومین روز سفر خود به نیویورک، در دیدار «فومیو کیشیدا» نخست وزیر ژاپن، با اشاره به سوابق خوب روابط دو کشور، بر تلاش برای ارتقای همکاری‌ها تأکید و پیشنهاد کرد که مسئولان مربوط در اولین اقدام، برنامه‌ای جامع تهیه کنند که چشم‌انداز همکاری‌های دو کشور در سال‌های آینده را ترسیم و مشخص کرده باشد.

رئیسی با اعلام آمادگی برای مشارکت در رفع مسائل مربوط به بدعهدی‌های آمریکا و اروپا در عمل به تعهدات توافق هسته‌ای، به متعهد بودن ایران به انجام تعهداتش اشاره کرد و گفت: جمهوری اسلامی ایران منتظر اقدام عملی آمریکا بعه تعهداتش در توافق هسته‌ای است.

«فومیو کیشیدا» نخست وزیر ژاپن هم در این دیدار از تمایل کشورش برای گسترش مناسبات با ایران و همچنین تلاش‌های دیپلماتیک برای تقویت ثبات و همکاری‌های منطقه‌ای خبر داد.

نخست وزیر ژاپن با بیان اینکه ایران را کشوری دارای ظرفیت‌های بالا می‌داند، توسعه روابط دوجانبه میان تهران و توکیو را برای ثبات منطقه مهم دانست.

فومیو کیشیدا همچنین با استقبال از موضع ایران درباره پایان جنگ اوکراین، ایفای نقش ایران در حل و رفع مشکلات و موضوعات منطقه و خلیج فارس را مهم و سازنده توصیف کرد.




اجاره دستگاه بای پپ کرج
پاسخ ها
0
بازدیدها
13
venus

حدیث توصیف بهشت

۳ بازديد
حدیث توصیف بهشت
حدیث توصیف بهشت

بسم الله الرحمن الرحیم

پیامبر صلی الله علیه و آله:

اَلجَنَّهُ بَناؤُها لَبِنَهٌ مِن فِضَّهٍ و َلَبِنَهٌ مِن ذَهَبٍ و َمِلاطُهَا المِسکُ الأَذفَرُ وَ حَصباؤُهَا اللُّؤلُؤُ وَ الیاقوتُ و َتُربَتُهَا الزَّعفرانُ... ؛

ساختمان بهشت خشتی از نقره و خشتی از طلاست، گِل آن مُشک بسیار خوشبو و سنگریزه آن لؤلؤ و یاقوت و خاک آن زغفران است... .

نهج الفصاحه ص 434 ، ح 1327

دلا چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مَکُن

۵ بازديد

یه مهندس ایرلندی میگه :



Repair Shope is a premium Template Kit with a clean and minimal design. Repair shop is suitable for car repair businesses. Repair shop Template Kit

has everything you need to take your company to the next level, but most of all, it’s extremely easy to set up and use: your new website we’ll be ready in no time!

This Template Kit uses demo images from Envato Elements. You will need to license these images from Envato Elements to use them on your website, or you can substitute them with your own.

و حافظ گفت چنین :

چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد

که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟

 

تو نیز باده به چنگ آر و راهِ صحرا گیر

که مرغ نغمه سُرا سازِ خوش نوا آورد

 

دلا چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مَکُن

که بادِ صبح نسیمِ گره گشا آورد

 

رسیدنِ گل و نسرین به خیر و خوبی باد

بنفشه شاد و کَش آمد، سَمَن صفا آورد

 

صبا به خوش خبری هُدهُدِ سلیمان است

که مژدهٔ طرب از گلشنِ سبا آورد

 

علاج ضعف دل ما کرشمهٔ ساقیست

برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد

 

مریدِ پیرِ مُغانم ز من مرنج ای شیخ

چرا که وعده تو کردیّ و او به جا آورد

 

به تنگ چشمیِ آن تُرکِ لشکری نازم

که حمله بر منِ درویشِ یک قبا آورد

 

فلک غلامی حافظ کنون به مسکوتکُنَد

که اِلتِجا به درِ دولتِ شما آورد

اسیر تصاریف زمانه

۵ بازديد
روزی زاغ و موش و باخه فراهم آمدند و ساعتی آهو را انتظار نمودند نیامد. دل نگران شدند ,و چنانکه عادت مشفقانست تقسم خاطر آورد ,و اندیشه بهر چیز کشید. موش و باخه زاغ را گفتند: رنجی برگیرد و در حوالی ما بنگر تا آهو را اثری بینی. زاغ تتبع کرد ,آهو را در بند دید ,بر فور باز آمد و یاران را اعلام داد. زاغ و باخه موش را گفتند که: در این حوادث جز بتو امید نتواند داشت ,که کار از دست ما بگذشت ,
دریاب که از دست تو هم در گذرد
موش بتگ ایستاد و بنزدیک آهو آمد و گفت: ای بذاذر مشفق ,چگونه در این ورطه افتادی با چندان خرد و کیاست و ذکا و فطنت؟ جواب داد که: در مقابله تقدیر آسمانی. که نه آن را توان دید و نه بحیلت هنگام آن را در توان یافت ,زیرکی چه سود دارد؟ دراین میانه باخه برسید ,آهو را گفت: که ای بذاذر ,آمدن تو اینجا بر من دشوارتر از این واقعه است , که اگر صیاد بما رسد و موش بندهای من بریده باشد بتنگ با او مسابقت توانم کردن ,و زاغ بپرد ,و موش در سوراخ گریزد ,و تو نه پای گریز داری و نه دست مقاومت ,این تجشم چرا نمودی؟ باخه گفت: چگونه نیامدمی و بچه تاویل توقف روا داشتمی ,و از آن زندگانی که در فراق دوستان گذرد چه لذت توان یافت؟ و کدام خردمند آن را وزنی نهاده ست و از عمر شمرده؟ ویکی از معونت بر خرسندی و آرامش نفس در نوایب دیدار برادران است و مفاوضت ایشان در آنچه بصبر و تسلی پیوندد و فراغ و رهایش را متضمن باشد ,که چون کسی در سخن هجر افتاد حریم دل او غم را مباح گردد و بصر و بصیرت نقصان پذیرد و رای و رویت بی منفعت ماند. و در جمله متفکر مباش,که همین ساعت خلاص یابی و این عقده گشاده شود. ودر همه احوال شکر واجب است ,که اگر زخمی رسیدی و بجان گزندی بودی تدارک آن در میدان وهم نگنجیدی ,و تلافی آن در نگارخانه هوش متصور ننمودی
لاتبل بالخطوب مادمت حیا
کل خطب سوی المنیه سهل
باخه هنوز این سخن می‌گفت که صیاد از دور آمد. موش از بریدن بندها پرداخته بود. آهو بجست و زاغ بپرید و موش در سوراخ گریخت. صیاد برسید,پای دام آهو بریده یافت ,در حیرت افتاد. چپ و راست نگریست ,ناگاه نظر بر باخه افگند ,او را بگرفت و محکن ببست و روی بازو نهاد. در ساعت یارانش جمله شدند و کار باخه را تعرفی کردند.
معلوم شد که در دام بلاست.
موش گفت: هرگز خواهد بود که این بخت خفته بیدار گردد و این فتنه بیدار بیارامد؟ و آن حکیم راست گفته است که «مردم همیشه نیکو حالست تا یک بار پای او در سنگ نیامده ست چون یک کرت در رنج افتاد و ورغ نکبت سوی او بشکست هرساعت سیل آفت قوی تر و موج محنت‌ها یل تر می‌گردد.
فسحقا لدهر ساورتنی همومه
وشلت ید الایام ثمت تبت
و هرگاه که دست در شاخی زند بار دیگر در سر آید ,و مثلا سنگ راه در هر گام پای دام او باشد ». و آنگاه کدام مصیبت را بر فراق دوستان برابر توان کرد؟ که سوز فراق اگر آتش در قعر دریا زند خاک ازو بر آرد ,و اگر دود بآسمان رساند رخسار سپید روز سیاه گردد
یهم اللیالی بعض ما انا مضمر
ویثقل رضوی دون ما انا حامل
از هجر تو هر شبم فلک آن زاید
کان رنج اگر مهر کشد بر ناید
وانچ از تو بر این خسته روان می‌آید
در برق جهنده سوز آن بگزاید
و از پای ننشست این بخت خفته تا دست من بر نتافت ,و چنانکه میان من و اهل و فرزند و مال جدائی افگنده بود دوستی را که بقوت صحبت او می‌زیستم از من بربود ,روی رزمه یاران و واسطه قلاده بذاذان ,که مودت او از وجه طمع مکافات نبود ,لکن بنای آن را بدواعی کرم و عقل و وفا و فضل تاکیدی بسزا داده بود ,چنانکه بهیچ حادثه خلل نپذیرفتی. و اگر نه آنستی که تن من براین رنجها الف گرفته است و در مقاسات شداید خو کرده در این حوادث زندگانی چگونه ممکن باشدی و بچه قوت با آن مقاومت صورت بنددی؟
و هوونت الخطوب علی حتی
کانی صرت امنحها الودادا
انکرها و منبتها فوادی
و کیف تنکر الارض القتادا
وای به این شخص درمانده بچنگال بلا، اسیر تصاریف زمانه، و بسته تقلب احوال، آفات بر وی مجتمع و خیرات او بی دوام، چون طلوع و غروب ستاره که یکی در فراز می‌نماید و دیگری در نشیب، اوج و حضیض آن یکسان و بالا و پست برابر. وغم هجران مانند جراحتی است که چون روی بصحت نهد زخمی دیگر بران آید و هر دو بهم پیوندد، و بیش امید شفا باقی نماند. و رنجهای دنیا بدیدار دوستان نقصان پذیرد، آن کس که ازیشان دورافتد تسلی از چه طریق جوید و بکدام مفرح تداوی طلبد؟
زاغ و آهو گفتند: اگر چه سخن ما فصیح و بلیغ باشد باخه را هیچ سود ندارد. بحسن عهد آن لایق تر که حیلتی اندیشی که متضمن خلاص او باشد، که گفته‌اند «شجاع و دلیر روز جنگ آزموده گردد، و امین وقت داد و ستد، و زن و فرزند در ایام فاقه، و دوست و بذاذر در هنگام نوایب. »
موش آهو را گفت:حیلت آنست که تو از پیش صیاد درآیی و خویشتن برگذر او بیفگنی. و خود را چون ملول مجروح بدو نمایی. و زاغ بر تو نشیند چنانکه گویی قصد تو دارد. چندانکه چشم صیاد بر تو افتاد لاشک دلدر تو بندد، باخه را با رخت بنهد و روی بتو آرد، هرگاه که نزدیک آمد لنگان لنگان از پیش او می‌رو، اما تعجیل مکن تا طمغ از تو نبرد. و من بر اثر او می‌آیم، امید چنین دارم که شما هنوز در تگاپوی باشید که من بند باخه ببرم و او را مخلص گردانم.
همچنین کردند. و صیاد در طلب آهو مانده شد،
ون باز آمد باخه را ندید،و بندهای تبره بریده یافت. حیران شدو تفکری کرد، اول دربریدن بند آهو، و باز آهو خود را بیمار ساختن و نشستن زاغ بروی، و بریدن بند باخه. بترسید و از بیم خون در تن وی چون شاخ بقم شد و پوست براندام وی چون زغفران شاخ گشت. و اندیشید که «این زمین پریانست و جادوان، زودتر بازباید رفت. » و با خود گفت:
آهو و زاغ و موش و باخه فراهم آمدند و ایمن و مرفه سوی مسکن، رفت بیش نه دست بلا بدامن ایشان رسید و نه چشم بد رخسار فراغ ایشان زرد گردانید. بیمن وفاق عیش ایشان هر روز خرم تر بود و احوال هر ساعت منتظم تر.
اینست داستان موافقت دوستان و مثل مرافقت بذاذران و مظاهرت ایشان در سرا و ضرا و شدت و رخا و فرط ایستادگی کی هر یک در حوادث ایام و نوایب زمانه بجای آوردند. تا ببرکات یک دلی و مخالصت، و میامن هم پشتی و معاونت، از چندین ورطه هایل خلاص یافتند، و عقبات آفات پس پشت کردند.
و خردمند باید که در این حکایات بنور عقل تاملی کند، که دوستی جانوران ضعیف را، چون دلها صافی می‌گردانند و در دفع مهمات دست در دست می‌نهند، چندین ثمرات هنبی و نتایج مرضی می‌باشد، اگر طایفه عقلا از اطن نوع مصادقتی بنا نهند و آن را بر این ملاطفت بپایان رسانند فواید آن همه جوانب را چگونه شامل گردد،و منافع و عوارف آن برصفحات هریک برچه جمله ظاهر شود.
ایزد تعالی کافه مومنان را سعادت توفیق کرامت کناد، و درهای علم و حکمت بریشان گشاده گرداناد، بمنه وطوله و قوته و حوله.

تیفانی یانگ

۶ بازديد

در اوقات فراغت دوست دارد غذا های خوش مزه بخورد، خیلی زیاد به مشاهده مجلات مد علاقه دارد و تقریبا هر روز مجلات مد جدید را ورق میزند. تماشای فیلم های هالیودی را بسیار دوست دارد و اکثر زمان های بیکاری فیلم نگاه میکند.

یکی از تفریحات همیشگی تیفانی، اسب سواری است.

تیفانی یانگ
تیفانی یانگ
تیفانی خواننده
تیفانی خواننده

امام صادق علیه السلام

۶ بازديد

عنه علیه السلام : لا تُبدی الشَّماتَةَ لِأخیکَ فیَرحَمَهُ اللّه ُ و یُصَیِّرَها بِکَ . مَن شَمَتَ بِمُصیبَةٍ نَزَلَت بِأخیهِ لَم یَخرُجْ مِنَ الدّنیا حَتّى یُفتَتَنَ .

امام صادق علیه السلام : از گرفتارى برادرت اظهار شادى مکن که خداوند به او رحم مى کند و آن گرفتارى را به تو مى رساند. هر کس از گرفتارى و مصیبتى که به برادرش رسیده است شاد شود، از دنیا نرود تا خود گرفتار آن شود.[الکافی : 2/359/1.]


امام صادق علیه السلام: خَیْرُ النّاسِ قُضاةُ الْحَقِّ؛

بهترین مردم کسانى هستند که به حق قضاوت کنند. [بحارالانوار، ج 104، ص 266، ح 20]



حدیث پیامبر ص در مورد قضاوتحدیث پیامبر ص در مورد قضاوت

کفش

۵ بازديد
تعبیر خواب گم شدن کفش زنانه
تعبیر خواب گم شدن کفش زنانه

خواب کفش از نظر منوچهر مطیعی تهرانی

کفش در خواب مردها، زن است و همسر، برای زنان دیدن کفش در خواب زندگی زناشوئی است که شوهر اصل کلی آن است. اگر زن دارید و در خواب کفش ببینید خواب شما به همسرتان بر می گردد و نویی و فرسودگی به رنج و راحت آن اشاره ای است به روابط بیننده خواب و همسرش.

ولی اگر بیننده خواب ازدواج نکرده باشد و در خواب ببینید کفشی جدید و نو پوشیده ازدواج خواهد کرد، اگر مردی در خواب ببیند کفش هایش لنگه به لنگه پوشیده از همسرش جدا می شود و چنانچه مرد مجردی این خواب را ببیند زنی کج خو و بد خلق نصیب او می شود .

هرگاه مردی در خواب ببیند کفش پایش را می زند با همسرش اختلاف پیدا می کند، اگر ببیند کفش برای پایش کوچک شده همسرش از او تقاضائی می کند که قادر به بر آوردن آن نیست.

اگر مردی در خواب ببیند کفشش سوراخ شده زنش به او خیانت می کند و اگر ببیند کفشش آن قدر فرسوده است که نمی تواند بپوشد همسرش بیمار می شود. این تعابیر برای زنان نیز هست با این تفاوت که کفش زن به زندگی خانوادگی او نیز اشاره می کند و تنها شوهرش مطرح نیست.
کفشکفش

تعبیر خواب خورشید حضرت یوسف نبی ع

۶ بازديد

دیدگاه جابر مغربی

معبر بزرگ جابر مغربی در مورد خواب خورشید گفته است: اگر با دیدن خورشید حس خوبی داشته باشید آن پدر شماست و هرچه به شما بگوید یا نشان بدهد از جانب پدر شما خواهد بود.

اگر خورشید نور بسیار زیاد را به داخل خانه شما بتاباند نشانه ازدواج شما با فرد صالح و درستکار خواهد بود.

خورشید گرفتگی در عالم خواب طبق نظر جابر مغربی علامت تغییر وضع بزرگان و ثروتمندان خواهد بود، اگر خورشید را تاریک ببینید که ناگهان روشن شود علامت رسوایی شما خواهد بود.

تعبیر خواب خورشید حضرت یوسف نبی ع

حضرت یوسف علیه السلام در این باب نوشته است: خورشید دلیل قطعی است و دیدن آن در خواب، سبب می‌شود هر چه در خواب دیده اید در واقعیت هم مشاهده کنید.

اگر در خواب هیچ چیزی جز خورشید مشاهده نکنید منعت از بزرگان و حاکمان خواهید برد.

مشاهده ماه و خورشید در کنار هم به نشانه دست یافتن به نسلی پاک و مومن از فرزندان شما خواهد بود.

تعبیر خواب انفجار خورشید

هر گاه فرد در خواب ببیند که خورشید در آسمان منفجر میشود و نور بسیار زیادی آسمان را پر میکند به این تعبیر است که کسب و کاری ایجاد خواهد که سود بسیار به او میدهد.

تعبیر خواب انفجار خورشید
تعبیر خواب انفجار خورشید

ز دفتر به گفتار خویش آورم

۵ بازديد
رویت دریای حسن و لعلت مرجان
زلفت عنبر، صدف دهن، در دندان
ابرو کشتی و چین پیشانی موج
گرداب بلا غبغب و چشمت توفان
دل روشن من چو برگشت از اوی
سوی تخت شاه جهان کرد روی
که این نامه را دست پیش آورم
ز دفتر به گفتار خویش آورم
بپرسیدم از هر کسی بی‌شمار
بترسیدم از گردش روزگار
مگر خود درنگم نباشد بسی
بباید سپردن به دیگر کسی
و دیگر که گنجم وفادار نیست
همین رنج را کس خریدار نیست
بر این گونه یک چند بگذاشتم
سخن را نهفته همی داشتم
سراسر زمانه پر از جنگ بود
به جویندگان بر جهان تنگ بود
ز نیکو سخن بهْ چه اندر جهان
به نزد سخن سنج فرّخ مهان
اگر نامدی این سخن از خدای
نبی کِی بدی نزد ما رهنمای
به شهرم یکی مهربان دوست بود
تو گفتی که با من به یک پوست بود
مرا گفت خوب آمد این رای تو
به نیکی گراید همی پای تو
نبشته من این نامهٔ پهلوی
به پیش تو آرم مگر نغنوی
گشاده زبان و جوانیت هست
سخن گفتن پهلوانیت هست
شو این نامهٔ خسروان باز گوی
بدین جوی نزد مهان آبرو ی
چو آورد این نامه نزدیک من
بر افروخت این جان تاریک من

بتمالک و تیقظ

۶ بازديد
ملک گفت:آرزوی دیدار ایران دخت می‌باشد. گفت: سه تن آرزوی چیزی برند و نیابند: مفسدی که ثواب مصلحان چشم دارد؛ و بخیلی که ثنای اصحاب مروت توقع کند؛ و جاهلی که از سرشهوت و غضب و حرص و حسد برنخیزد و تمنی آنش باشد که جای او با جای نیک مردان برابر بود.
ملک گفت: من خود را در این رنج افگنده ام. گفت: سه تن خود را در رنج دارند: آنکه در مصاف خود را فروگذارد تا زخمی گران یابد؛ و بازرگان حریص بی وارث که مال از وجه ربا و حرام گرد می‌کند؛ ناگاه بقصد حاسدی سپری شود، وبال باقی ماند؛ و پیری که زن نابکار خواهد، هر روز وی سردی می‌شنود و از سوز او نهمت بر تمنی مرگ مقصور می‌گرداند و آخر هلاک او دران باشد.
ملک گفت: ما در چشم تو نیک حقیر می‌نماییم که گزارد این سخن جایز می‌شمری!گفت: مخدوم در چشم سه طایفه سبک نماید: بنده فراخ سخن که ادب مفاوضت مخدومان نداند و گاه و بیگاه در خاست و نشست و چاشت و شام با ایشان برابر باشد، و مخدوم هم مزاح دوست و فحاش، و از رفعت منزلت و نخوت سیاست بی بهر. و بنده خائن مستلی بر اموال مخدوم، چنانکه بمدت مال او از مال مخدوم درگذرد، و خود را رجحانی صورت کند؛ و بنده ای که در حرم مخدوم بی استحقاق، منزلت اعتماد باید و بمخالطت ایشان بر اسرار واقف گردد و بدان مغرور شود.
ملک گفت: ترا باد دستی مضیع و سبک سری مسرف یافتم، ای بلار! گفت: سه تن بدین معاتب، توانند بود. آنکه جاهل سفیه را براه راست خواند و بر طلب علم تحریض نماید، چندانکه جاهل مستظهر گشت از وی بسی ناسزا شنود و ندامت فایده ندهد؛ و آنکه احمقی بی عاقبت را بتالف نه در محل بر خویشتن مستولی گرداند و در اسرار محرم دارد. هر ساعت از وی دروغی روایت می‌کند و منکری بوی حوالت می‌شود و انگشت گزیدن دست نگیرد، و آنکه سر با کسی گوید که در کتمان راز خویش بتمالک و تیقظ مذکور نباشد.
ملک گفت: بدین کار بر تهتک تو دلیل گرفتم. گفت:جهل و خفت سه تن بحرکات و سکنات ایشان ظاهر گردد: آنکه مال خود را بدست اجنبی ودیعت نهد و ناشناخته را میان خود و خصم حکم سازد؛ و آنکه دعوی شجاعت و صبر و کسب مال و تالف دوستان و ضبط اعمال کند و آن را روز جنگ و هنگام نکبت و میان توانگران و وقت قهر دشمنان و بفرصت استیلا بر پادشاهان برهانی نتواند آورد، و آنکه گوید «من از آرزوهای جسمانی فارغ ام و اقبال من بر لذت روحانی مقصور است. » و در همه احوال سخره هوا باشد و قبله احکام خشم و شهوت را شناسد.
https://maps.google.com.na